تحولات اخیر پیرامون فعالسازی «مکانیزم ماشه» در برجام، بار دیگر ماهیت تقابل ایران با غرب را آشکار ساخت. این رویارویی تنها یک نزاع حقوقی-سیاسی نیست. بلکه بخشی از نبردی راهبردی و گستردهتر است. این نبرد در حوزههای رسانهای، روانی و ژئوپلیتیک جریان دارد. کشورهای غربی تلاش کردند با تکیه بر ابزارهای حقوق بینالملل، بهویژه ظرفیتهای محدودکننده برجام، تحریمهای چندجانبه را بازگردانند. هدف آنها تضعیف روابط ایران از طریق اجماع جهانی بود. این اجماع به طور خاص شامل حضور روسیه و چین و دیگر قدرتهای شرقی میشد.
پروژه غرب فراتر از ابزارهای حقوقی، یک جنگ شناختی را نیز در بر میگرفت. آنها حتی برای فردای فعالسازی مکانیزم ماشه نیز برنامهریزی کرده بودند. تهدید به فعالسازی این مکانیزم، فقط یک اقدام فنی در چهارچوب برجام نبود. بلکه بخشی از یک راهبرد بازدارندگی چندلایه محسوب میشد. این راهبرد بر سه محور اصلی متمرکز بود. اولین محور، فشار حقوقی و دیپلماتیک برای بازگرداندن ایران به تحریمهای حداکثری بود. غربیها میدانستند این کار به صورت یکطرفه ممکن نیست. به همین دلیل به دنبال ایجاد یک اجماع جهانی با تمام توان خود بودند.
جنگ روانی و رسانهای غرب علیه ایران
همزمان با این فشارها، غرب یک عملیات رسانهای و روانی گسترده را در داخل ایران آغاز کرد. این عملیات با هدف ایجاد شکاف میان ایران و شرکای استراتژیکش، بهویژه چین و روسیه انجام شد. آنها با مهندسی فضای داخلی و استفاده از رسانههای همسو، تلاش کردند تا بحران اعتماد نسبت به سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایجاد کنند. هدف اصلی آنها بیاعتمادی به شرکای محور شرق ایران بود. این الگو یادآور سیاستهای آمریکا و بریتانیا در دهههای ۱۳۸۰ و ۱۳۹۰ است. در آن زمان، غرب با پالسهای تحریمی و رسانهای سعی در فلج کردن اقتصاد ایران داشت. برای اطلاعات بیشتر درباره سیاست خارجی ایران، میتوانید مقاله مذاکرات هستهای ایران و پیشنهاد جدید را مطالعه کنید.
اما غرب در بازتولید انزوای ایران شکست خورد. این نشاندهنده درک بالای جامعه ایران از حقایق سیاسی بود. غرب با وجود استفاده از تمام ظرفیتهای رسانهای آشکار و پنهان، نتوانست میان ایران و محور شرق شکاف ایجاد کند. جامعه ایران نه تنها در دام این جنگ ادراکی نیفتاد، بلکه با درخواست رویکردی فعالتر در سیاست خارجی، مانع از تحقق راهبرد غرب شد. این اتفاق، بلوغ نسبی افکار عمومی ایران و افزایش سطح مقاومت در برابر جنگ نرم را نشان میدهد.
واکنش هوشمندانه ایران و مردمش، با همراهی منطقی روسیه و چین، انحصار حقوقی غرب را شکست. این موضوع دلیل اصلی عصبانیت شدید برخی جریانات غربگرا در داخل ایران شد. دولتهای غربی در این بخش، عملاً از دو جبهه ضربه خوردند: هم از ایران و رفتار هوشمندانه مردمش، و هم از سمت چین و روسیه.
تغییر توازن قدرت جهانی
غربیها تصور میکردند با ایجاد بحران و تهدید به بازگشت تحریمها، میتوانند حمایت روسیه و چین را در شورای امنیت جلب کنند. اما واکنش قاطع و رسمی این دو کشور، این باور را تغییر داد. روسیه و چین رسماً اعلام کردند تحریمهای یکجانبه بیاعتبار هستند. آنها با بازگشت تحریمهای سازمان ملل در فرایند غیرقانونی مکانیزم ماشه مخالفت کردند. این رویداد نشان داد که ساختار نظام بینالملل در حال تغییر است. میتوان این تغییر را در چارچوب انتقال قدرت بینالمللی و گذار به نظمی چندقطبی تحلیل کرد. برای آگاهی از ابعاد وسیعتر این تحول، مقاله تغییر قدرت جهانی: روسیه، چین، اروپا را بخوانید.
در این سالها، سیاست ایران از انفعال در برجام به کنشگری راهبردی تغییر کرده است. این تغییر به طور مستقیم به دولت و شخص وزیر امور خارجه مربوط میشود. کنشگری اخیر نیز به دلیل انتقال بخشی از اختیارات از وزارت خارجه به شورای عالی امنیت ملی شکل گرفته است. در غیر این صورت، معلوم نبود چه میزان امتیاز داده میشد.
کنشگری راهبردی ایران و پیامدهای ژئوپلیتیکی
ورود شورای عالی امنیت ملی به دستور رهبر معظم انقلاب و مطرح شدن جدی خروج از معاهدات بینالمللی مانند NPT، نشاندهنده این است که ایران از مرحله انفعال گذشته است. ایران اکنون به سمت کنشگری فعال در نظام بینالملل حرکت میکند. این تصمیم، علاوه بر وارد آوردن فشار متقابل بر غرب، جایگاه ایران را به عنوان یک بازیگر مستقل و مقاوم در برابر هژمونی آمریکا و متحدانش تثبیت میکند. بدون شک، بدخواهان تلاش خواهند کرد جلوی ادامه این روند را بگیرند. اما تا همینجا نیز پیامدهای ژئوپلیتیکی و راهبردی این اقدام محور شرق بسیار مهم و حساس بوده است. این اقدامات، به تقویت امنیت ملی و مقابله با تهدیدات کمک شایانی میکند.
محور شرق رسماً با تضعیف تنها ابزار قدرت نرم غرب، یعنی تحریمها، موفق به خنثیسازی بازدارندگیهای قبلی غرب شد. این محور حتی ماشین سیاست خارجی تهاجمی دولت ترامپ را در قبال ایران متوقف کرد. آخرین امیدهای سیاست تهاجمی غرب، یعنی مکانیزم ماشه، به جای اهرم فشار، به فرصتی برای ایران و متحدان شرقیاش تبدیل شد. این فرصت برای نمایش استقلال و همگرایی آنها به کار رفت.
تقویت گفتمان مقاومت و نظم نوین جهانی
این اقدام میتواند به افزایش مشروعیت هژمونیک ایران و یارانش در محور مقاومت، در هر دو عرصه داخلی و خارجی، کمک کند. ایستادگی در برابر این فشارها به تقویت گفتمان مقاومت انجامید. ما شاهد شتاب در تغییر نظم بینالملل هستیم. این بار این تغییر با همراهی روسیه و چین با هژمون ایران رخ داده است. اهمیت این موضوع در آن است که چین و روسیه اکنون به وجود هژمونیک ایران اذعان دارند. آنها دیگر ایران را فقط در حد یک قدرت منطقهای نمیخواهند. این تحولات نشانهای از تعمیق شکاف شرق-غرب و کاهش توان غرب در مدیریت یکجانبه نظام بینالملل است. این روند میتواند به یک جنگ بزرگ جهانی منجر شود.
در نهایت، فعالسازی مکانیزم ماشه ثابت کرد که غرب همچنان میخواهد الگوهای قدیمی را برای مهار ایران تکرار کند. اما تحولات اخیر نشاندهنده تغییر شرایط داخلی و بینالمللی به سود ایران است. ایران با تکیه بر بلوغ اجتماعی، انسجام سیاسی، و همکاری با قدرتهای شرقی، توانست این پروژه را خنثی کند. این تجربه یک الگوی مهم در ادبیات مقاومت و مطالعات جنگ ادراکی برای محققان و سیاستگذاران خواهد بود.
باتشکر از همراهی شما عزیزان
شهریور ١۴٠۴
میلاد رضایی
به نام خدا
با سپاس از تحلیل خوب شما
انشالله در مسیر دفاع از ایران عزیز ثابتقدم باشید.
س استاد یک تحلیل هوشمندانه و زیبا باعث افزایش علم
و آگاهی مردم میشه
سلام و درود بر استاد رضایی بزرگ خدا قوت احسنت
ان شالله روزهای خوب ایران خیلی زود از راه برسه
آقوی خان خط تحلیلیت عالیه
سرت سلامت کاکو
همی فرمون برونش
بی قضا
بی بلا
فرمون بده آسمون
[…] انقلابهای رنگی جدید در بالکان؟ شهریور ۳۰, ۱۴۰۴ مکانیزم ماشه، راهبردهای رسانهای غرب و مقاومت […]
خداوند پشت و پناهت
سلام و تشکر
خدا قوت استاد عزیز
دم شما گرم استاد رضایی عزیز
دم شما گرم استاد رضایی عزیز
بسیار عالی
خیلی عالی…… مثل همیشه. انشالله که همیشه سلامت باشین