این روزها بحث مکانیسم ماشه بسیار داغ شده است. در این میان، بخشی از جریان غربگرای سیاست داخلی تلاش میکند کشور را به سمت پذیرش پیشنهاد اروپا مبنی بر تعویق مکانیسم ماشه سوق دهد. شاید این سوال پیش بیاید که خطر «تعویق» چیست؟ پذیرش این پیشنهاد یکی از بدترین انتخابهایی است که ایران میتواند انجام دهد. این تحلیل، ابعاد فاجعهبار این تصمیم را بررسی میکند.
نقض معماری حقوقی ۲۲۳۱
بررسی ابعاد حقوقی-راهبردی برجام یک نتیجه قطعی دارد: پذیرش «تعویق ۶ ماههٔ مکانیسم ماشه» معماری قطعنامه ۲۲۳۱ را از «انقضای خودکار» به «انقضای مشروط به ارادهٔ اروپا» تبدیل میکند. اروپاییها حدود یک ماه پس از فعالسازی ماشه فرصت دارند تا شرایط خود را به ایران دیکته کنند و مهمترین خواسته آنها، تعویق شش ماهه همین مکانیسم است. این یعنی آنها به دنبال امتداد یک «گزینهٔ تحریمی آمادهٔ شلیک» فراتر از تاریخ پایان پرونده در شورای امنیت هستند که یک بحران تاریخی ایجاد میکند.
مکانیسم ماشه مخلوق قطعنامه ۲۲۳۱ است. این قطعنامه میگوید هر «دولت مشارکتکننده در برجام» میتواند با استناد به «عدم پایبندی اساسی»، ماشه را فعال کند. اگر ظرف ۳۰ روز قطعنامهای برای تداوم لغو تحریمها تصویب نشود، تمام تحریمهای قبلی خودبهخود بازمیگردند. تنها نقطه ضعف این طراحی برای غرب، تاریخ انقضای قطعی آن یعنی «Termination Day» در ۱۸ اکتبر ۲۰۲۵ است. در این روز، قطعنامه ۲۲۳۱ و خود مکانیسم ماشه پایان مییابد.
بنابراین، پذیرش تعویق مکانیسم ماشه به این معناست که ایران داوطلبانه میپذیرد این ابزار از قاعده پایان مستثنا شود و پس از ۱۸ اکتبر ۲۰۲۵ نیز زنده بماند. این کار نقض صریح منطق ۲۲۳۱ است و ایران با دست خود کاری را میکند که غرب توانایی انجام آن را ندارد.
اعتماد به اروپا: یک خطای راهبردی تکراری
تجربه نشان داده که چیزی به اسم اعتماد به اروپا وجود ندارد. الگوی رفتاری آنها پس از «Transition Day» در ۱۸ اکتبر ۲۰۲۳ کاملاً روشن است: لندن، پاریس و برلین به جای اجرای تعهدات خود، محدودیتهای هستهای و موشکی را یکجانبه حفظ کردند. پذیرش تعویق در چنین بستری، یعنی اعطای «پوشش حقوقی» به راهبردی که از پیش اعلام کردهاند. اروپایی که به تقویم خود پایبند نمانده، با رضایت ایران یک «اختیار زمانی توسعهیافته» برای ماشه میگیرد، بیآنکه هزینه سیاسی نقض عهد خود را بپردازد.
یک تله اقتصادی دائمی
بزرگترین «هزینهٔ نامرئی» ماشه، تحمیل «ریسک بالای بحران» دائمی بر اقتصاد ایران است. فلسفهٔ Termination Day این بود که این شمشیر داموکلس که تیم جواد ظریف بر سر کشور آویزان کرد، در تاریخی معین برداشته شود. اگر ایران بپذیرد این مکانیسم ۶ ماه دیگر زنده بماند، ریسک حقوقی بر تمام تعاملات بانکی، بیمهای و انرژی ۶ ماه دیگر ادامه مییابد. حتی اگر ماشه نهایتاً فعال نشود، اروپا یک «اختیار آمریکایی رایگان» به دست میآورد تا هر زمان که بخواهد با یک بیانیه رسانهای کل اقتصاد ایران را دچار بحران کند و برای سکوت خود باج بگیرد. این یک بردگی سیاه برای ایران است.
چرا تعویق ماشه یک چک سفید امضاست؟
از منظر حقوقی، پذیرش تعویق، یک «تغییر رژیم حقوقی از طریق رضایت طرف ذینفع» است. این کار به مخالفان اجازه میدهد استدلال کنند که «محدودیت زمانی ۲۲۳۱ با توافق ایران معلق شده است». در نظریهٔ بازی، دادنِ زمانِ بیشتر به طرف مقابل برای اعمال یک گزینه تحریمی تقریباً بیهزینه، خطای فاحش و خیانت است، مگر آنکه تعهدات اجرایی و غیرقابلبازگشت دریافت شود؛ سابقهی اروپا نشان داده چنین اعتمادی وجود ندارد. هر سندی که «تداوم حیات مکانیسم ماشه» را به رسمیت بشناسد، در حکم «سپردن چک سفید» به طرف مقابل است.
راهبرد نهایی: تقابل قاطع
غربیها ماشه را فعال کردند تا از ایران باج بگیرند و کشور را به تسلیم وادارند. آنها میخواهند پس از گرفتن امتیاز، مکانیسم را غیرفعال و سپس آن را تمدید کنند تا ابزار فشار دائمی داشته باشند. آنها همزمان با فشار خارجی، با ایجاد بحرانهای مالی مانند افزایش قیمت دلار، کشور را به مرز اغتشاشات داخلی میکشانند.
در مقابل این توطئه، ایران باید آماده تقابل شود. اولین گام، اخراج بازرسان آژانس و خروج از NPT است. ایران باید سلاح هستهای خود را سریعاً بسازد و در روز اول پس از فعال شدن تحریمهای سازمان ملل، آماده آزمایش آن باشد. این اقدام، طمع غرب برای حمله را از بین میبرد و تمام برنامههای آنها را نابود میکند. همچنین برای ایجاد وحدت ملی، باید با عوامل داخلی که این ابزار خطرناک را به کشور تحمیل کردند برخورد شود.